500 فیلمنامه ها


پیشگویی خون

انگلستان 1918 ... هنگامی که پدرش جاناتان لو سانگلانت می میرد، او یک گذشته تاریک را به ارث می برد: ارل اشدان، او نیز یک خون آشام است. چهار سال بعد، زمانی که جاناتان وارد دانشگاه معتبر آکسفورد می شود، با لیلیان، بازیگر فرانسوی که به سرعت عاشق او می شود، آشنا می شود. متأسفانه، زمانی که لیلیان ماهیت واقعی دانش آموز تاریک را کشف می کند، این داستان به پایان می رسد. جاناتان سپس متوجه می شود که یک جاودانه نمی تواند یک زندگی عادی و تاریک در افسردگی داشته باشد. وقتی لیلیان به او می‌نویسد که برای مراقبت از پدر بیمارش به پاریس بازمی‌گردد و با وجود وراثت سنگین به او ایمان دارد، جاناتان ذوق زندگی را دوباره به دست می‌آورد و سفری طولانی را برای کشف منشأ او انجام می‌دهد. کنت جوان پس از سال‌ها سرگردانی، در پرتو حوادث تاریک، حقیقت وحشتناک گذشته‌اش و راز وحشتناکی را که او را به پیشگویی قرن‌ها قبل از تولدش می‌پیوندد، کشف می‌کند...

چاپ شده در ژانویه 2015 توسط TheBookEdition.com در لیل نورد پاس دو کاله ISBN: 978-2-9551216-9-6 چاپ شده در فرانسه

خواندن
عدالت

دوران سلطه بشری که می دانیم دیگر وجود ندارد. اندرویدهای ماشینی انسان مانند بر دنیایی که انسان در آن برای چندین هزار سال تکامل یافته است، تسلط دارد. کانن و راول دو برادر هستند که مانند بسیاری دیگر در یک محله یهودی نشین دور از شهرهای پیشرفته زندگی می کنند. آنها در یک خانه سنگی کوچک بدون برق یا آب جاری، به شیوه ای تقریبا ابتدایی زندگی می کنند. زندگی قبل منبع افسانه ها و افسانه ها زندگی قبل از تکنولوژی قبل از اندروید و خیلی قبل از این همه بدبختی است. در این دوره تاریک تاریخ بشر، نوری می تابد و امید می آورد. در پس زمینه ای از اسطوره، افسانه، دین و واقعیت، داستانی از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود: روزی می رسد که انسانی در برابر سلطه ایستادگی می کند، دارای توانایی های فیزیکی فوق العاده ای است، او می داند که چگونه اندرویدها را شکست دهد و اراده کند. بار دیگر برای همنوعان خود بهروزی بیاورد. کانن می خواهد در جستجوی او به دنیا سفر کند زیرا به این داستان اعتقاد راسخ دارد و به دلایل خوبی به همه می گوید که 15 سال پیش با قهرمان افسانه آشنا شده است. و حتی نامش را می داند: عدالت

خواندن
میا و جسپر

میا، یک نوجوان 18 ساله که پشت موهای بلوندش شخصیت ساده ای دارد اما نیازی به گفتن نظرش ندارد و وقتی پسری که به او علاقه مند است، لئو به او پیشنهاد می کند که با دوستانش بیرون برود تا یک استراحت از تحصیل میا قبول می کند. در حالی که عصر خوب پیش می رود، آنها در یک پارک هستند اما او می بیند که لئو و مورگان در حال بوسیدن مورگانا میا را مسخره می کند، دیوانه از عصبانیت، او به خانه می رود. پدر و مادر میا آنجا نیستند، آنها در سینما هستند و فکر می کنند که میا در مهمانی با دوستانی است که او مشروب می نوشند، سپس به ایو زنگ می زند تا به او بگوید که او چه می داند، احساس می کند که میا آماده انجام یک کار احمقانه ایو در خانه دوستش است. میا در اقدامی از سر ناامیدی رگ های اتاق خوابش را باز می کند. ایو وقتی جولین و ماری والدین میا به خانه می آیند با آتش نشانی تماس می گیرد، اما با دیدن پلیس و ماشین های آتش نشانی در آن لحظه، جولین و ماری متوجه می شوند که اتفاقی برای دخترشان افتاده است. میا پس از یک جلسه کوچک از همکاری امتناع می کند

در این داستان پتانسیل دسترسی به عموم وجود دارد

خواندن